بازدید امروز : 37
بازدید دیروز : 21
بسم الله الرحمن الرحیم
انقلاب یعنی: شکفتن شکوفه جان بر یخهای زمستان بیجان! انقلاب ثمره منقلب شدن است. لحظهای نیست. انفجاری نیست. تدریجی است. سرچشمه دارد. عمق دارد. اساس دارد. ریشه دارد. ریشههای انقلاب در اندیشه والاست. این انقلاب روغن جان بود که زلال ارض مقدس ایمان بر آب و گل دل میچکید و از زمزم آن کوثر پر برکت حکمت و معرفت جوشید. در دل بود و از دل بود، لاجرم بر دل نشست. اگر دل نبود دلیل هم نبود برای دل دادن در راه آن. جوان، پیر، کودک، زن، مرد، بیسواد، با سواد، کرد،ترک، فارس، لر، عرب و.... همه یک شعار دادند: انقلاب اسلامی.
کدام انقلاب بر این همه تفاوت و تضاد پا گرفته است؛ جوانه زده، رشد کرده، بالیده است و دست آخر ثمر داده است؟ هر چند دنیاییها همه مثمار شدند بر سر سرداران سربدار پایدار این عصاره ایثار و شهادت ملت. اما هر امیری که بر زمین افتاد امر ولیاش نیافتاد. هر علمداری که افتاد، علمش بر دوش علمداری دیگر نشست. مطهری، بهشتی، باهنر، رجایی، باکری، همت، زین الدین، صیاد شیرازی،...و حال: احمدی روشن، علیمحمدی، شهریاری، رضایینژاد،...پس هنوز انقلاب، انقلاب اندیشه و اندیشمند است. شهیدش هم از جنس اندیشه هست. پایگاهش هم در دل اندیشمندان است.
انقلاب مقلب در القلوب و الابصار است. منقلب شدن با دل و دیده، با سیرت و بصیرت. تحویل احوال است از انفعال و استقبال از هر غیر حلال به استقلال و استدلال بیمثال. انقلاب اندیشه الفبای انقلاب است. هر چه اندیشمندانهتر، ریشه دارتر. انقلاب ما انقلابی با اندیشه و بینش است. پس در فطرت آفرینش ریشه دارد. انقلاب اندیشه، کلیشه نمیشود. به آفت تکرار گرفتار نمیشود. دیر آمده و دیرخواهد پایید. اصل دارد چون وصل شده به اصول اسلام اهل بیت(ع)؛ پس اصیل است و با اصل عالم، وصل دارد.
انقلاب ایرانی، کپی نبود برابر اصل؛ نسخهای مشابه نپیچیدهاند.که اگر بود اهرم پیچ در پیچ فتنهها و توطئهها طومارش را برچیده بود. اما الگو و اسوه دارد، آن هم از جنس انقلاب قلوب. آن شور شمشیر حسینبنعلی(ع) است بر شرور زمان. نتوانستند جعلش کنند. استحالهاش ببرند، جوانهای که از دل سیاه سنگ خارای ستبری بجوشد، از سستی سنگ نیست، از قوت و صلابت شکافنده است. دیوی هزار سر و هزار دست کهن، آسان بیرون نمیرود تا فرشته در ایمان درآید! دستی که سیاهترین ظلمت تاریخ را از دامن ملتی پاک میکند دست خداست در آستین ملت. پس نمیتوان ساخت نمونهاش را مگر بدلی. ساختند اما سوختند همان سازندگان در برجهای شیطانیشان. از همانجا که آمده بودند به همانجا نیز برگشتند.
هر چند انقلابیون را بردند بعضا. منقلب شدند و متقلب. شاید از همان اول هم انقلابشان قلبنداشت تا منقلب شود از در درون. از برون چرا! قالبشان انقلابی بود اما قلبهاشان مالامال بود از مرداب دورویی و نفاق. مردن در این راه مرد میخواهد اما آنقدر مرد نبودند تا نامردانه تمرد نکنند. آرمانشان نامرادی بود در برابر مردانگی مردان انقلاب. مردم دردشان دین بود و آنها دینار! مردم دردشان عفت بود و آنها غفلت. مردم دردشان قرآن، آنها دلارهای رایگان ریگان. مردم جمهور بودند زیر علم محبت ولی فقیه، آنها محشور بودند زیر علم دشمنی ولی فقیه. پس حق دارند جمهوری را بی اسلام، انقلاب را بی امام، ایران را بی غزه و لبنان فریاد بزنند. آنها هم ایران را دوست دارند! البته برای خودشان. انقلاب را هم دوست دارند برای دیگران. آنها ایرانی را دوست دارند که فقط ایران باشد عاری از ایمان. هر که و هرچه و هرجا که میخواهد باشد، فقط ایرانی باشد پس در این انقلاب حق دارد!
ایران برای هر ایرانی، یک معنا و مفهوم دارد، ایران قبل از انقلاب، ایران بعد از انقلابو ایران قبل از اسلام و ایران بعد از اسلام. مرزمبندی ما بر محور اسلام است.
پس... سلام بر انقلاب اسلامی ایران!
. اشاره به گروه منحط طالبان است که با ظاهر اسلامی اما برای مقابله با اسلام حقیقی در دل کشوری محروم و جنگ زده افغانستان قارچسان رشد کرد و فضای همدلی جهان اسلام را مسموم کرد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
لینک دوستان
آوای آشنا
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک